یاسمنیاسمن، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره
حسينحسين، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

كوچولوهاي شيرين من

ددر

یاسمن خانم خیلی اهل گذشت و گذار شده ...وقتی میخواییم بریم بیرون تند تند میگه دد..دد...دد...عصر که میشه دیگه باید ببرمش بیرون...وقتی هم خسته میشه میاد بغلم که یعنی بریم خونه...جمعه ها میریم با  باباجونش پارک...وقتی هم میاد شیرش و خورده و میخوابه تا صبح... ...
13 ارديبهشت 1392

مادرانه

دختر گلم داره یکی دیگه از دندونای کرسی ات در میاد...یکم بیقراری میکنی... تازگیا وقتی ازت میپرسیم کلاغ چی میگه؟ تندی میگی گار گار...قربون شیرین زبونیات برم... تند تند روزا میگذرن و تو جلوی چشمای من داری بزرگ میشی...ایشالله همیشه سلامت باشی خانمم... ...
19 فروردين 1392

تعطیلات عید به روایت تصویر

جلوی در ویلا...ازصبح که بیدار میشد دنبال مرغ و بوقلمون ها میکرد تا از خستگی گریش میگرفت... ما هم مرغ ها رو میاوردیم توو حیاط تا یاسمن دلی از عزا در بیاره... نون رو از ما میگرفت خودش به مرغا میداد... اونقدر از دیدن دریا خوشحال بود که همش جیع میزد...هیجان زده بود...اخر سر هم به زور اوردیمش.. ...
18 فروردين 1392

سال نو

سلام دخمل نازم امسال دومین عیده که پیش مامانی و بابایی هستی...ایشالله 100 تا از این عیدا رو ببینی...     ایشالله همیشه سلامت باشی و لبخند از روی لبات محو نشه...خیلی دوستت  دارم... لباس عید امسالتو مامان بزرگ برات دوخت...خیلی هم بهت میاد مثل فرشته ها میشی...عروسک ناز مامان.....بعدش هم هی دامنتو میزنی بالا ... عیدت مبارک باشه خانم کوچولو   ...
28 اسفند 1391

ژیمناستیک

حرکت جدید یاسمن جونی....اونقدر این حرکتو دوست داره احساس میکنه دنیا اینجوری قشنگتره ... اخه از اون زیر همش میخنده.... اوخ دوربین رو دید....بده بده بده.... بده بده بده....فقط دستش مونده... ...
24 اسفند 1391