یاسمنیاسمن، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
حسينحسين، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

كوچولوهاي شيرين من

شیرین زبونیای دختری

دختر گلم کلی صحبت میکنی این روزا که دیگه یک سال و 9 ماهه شدی... یه سری از حرفات: بیلا=بیا بده دلام=سلام گاگ=گاو ببعی مورگ=مرغ آآآآآآوووب=آب البته وقتی خیلی تشنه باشی اینجوری میگی بابا کوشش؟ ممه کوشش؟=وقتی دنبال پستونکتی بابای=بای بای توپ دالی چشم/گوش/مو/دست/پا و بقیش یادم بیاد مینویسم....   ...
7 شهريور 1392

مادرانه

ياسمن جانم همه زندگي و نفسم... نمي دونم اين همه حس قشنگ مادري كجاي اين قلب من جا شده؟ ميگن مادرا سرچشمه محبتن اما سرچشمه محبت تويي كه بي دريغ محبت ميكني..ميخندي و هميشه از هيچ كس كينه توي دل كوچولوت نداري...سرچشمه پاكي و خوبي و عشق... هميشه يه قلب برات تند تند مي تپه و نگرانته كه مبادا يه وقت خار به پات بره يا حتي از چيزي اندازه سر سوزن ناراحت شي...دنيا رو بهم ميريزم اگه غم توو دلت بياد اگه اشك توو چشمت بياد... همه تلاشم اينه بهترينا رو برات فراهم كنم شايد معني حرفا و عشقم و الان نفهمي ...اما خودمم الان معني تلاشهاي مامانم رو مي فهمم حالا كه تورو دارم... مي فهمم مفهوم جگر گوشه و دلبند و ... ...
22 مرداد 1392

پارک

سلام دختر نازم ..فرشته کوچولوی مامان و بابا..فقط از فرشته بودن 2 تا بال کوچولو کم داری عروسکم...       اینجا پشت در پارک بادی منتظری تا بری بازی...     در حال رقص روی تشک بادی... ...
10 تير 1392

مادرانه>براي پسرم

احساس میکنم دوستت دارم هنوز ندیدمت حتی هنوز نمیدونم قلبت تشکیل شده یا نه؟ گاهی احساس میکنم حرکت میکنی اما شاید خیلی زوده اما حست میکنم...مهم همینه ... که هستی....اگه به دنیا بیایی هیچ فرقی با یاسمن نداری.... ...
24 خرداد 1392